ژست پرطرفدار این روزها؛ روحانی رای من رو پس بده!


ژست پرطرفدار این روزها؛ روحانی رای من رو پس بده!
این روزها موجی شکل گرفته که برخی از چهره ها با انتشار عکس هایی نادم و سرخورده می گویند که از رای به «روحانی» در انتخابات ریاست جمهوری پشیمان هستند. به دلایل متعدد از این اتفاق خوشحال هستم.

1-  در جریان کارزار انتخابات از حسن روحانی دفاع کردم. تنها دستاورد شخصی ام یک شیرکاکائو و کیک یزدی بود. به همراه تعدادی از فعالان رسانه ای به یک همایش دعوت شدم و بعد از چند دقیقه که احساس کردم به آن فضا تعلق ندارم و به روحانی در طمع و آرزوی پُست و صندلی و موقعیت فردی رای نداده ام، بدون اینکه موز بردارم! بیرون آمدم. این را خط اول نوشتم چون می دانم کسانی خیز برداشته اند که بگویند آره آقا! به شما رسیدن که این حرفا رو می زنید! شما نگید کی بگه!

2- هیچوقت اعتقاد نداشتم که روحانی سوپرمن است و اگر رئیس جمهور شود مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت و کلا" کشور گلستان می شود! در همان روزهای پرشور و رقابت تنگاتنگ بارها نوشتم: «چشم معجزه از او ندارم و احساس نمی کنم که با یک رای به او از این پس دست هایم را توی جیبم فرو می برم و طلبکار می ایستم تا او همه مشکلات کشور را حل کند». هیچکس به تنهایی قادر به حل مشکلات این کشور نیست. چون برای ایجاد مشکلات گروه ها، چهره ها و افراد مختلفی زحمت می کشند!

3- سیاست علم بازی با کارت های «موجود» است نه «مطلوب». ما در ظرف «زمان» تصمیم گرفتیم به حسن روحانی رای بدهیم و به باورمان از میان گزینه های موجود در آن رقابت سیاستمدار عملگراتری بود. دستکم برای تصمیم خودمان احترام قائل شویم و اینقدر زود عرق مان سرد نشود و توبه نامه منتشر نکنیم!

4 - وفاداری همیشه از غر زدن و ناامیدشدن کار دشوارتری است. کار دشوار را انجام بدهیم و فراموش نکنیم به عنوان یک شهروند فقط "رای دادن" کافی نیست. خود ما از روز پیروزی روحانی تا چه اندازه شهروند بهتری بوده ایم؟ قانون را رعایت کرده ایم؟ مالیات مان را درست پرداخت کرده ایم؟ بهتر رانندگی کرده ایم؟ ... چرا وقتی خودمان بهتر نمی شویم انتظار داریم بقیه درست رفتار کنند و به همه قول هایشان وفادار بمانند؟

5-  من هم به عملکرد روحانی نقدهای جدی دارم. بارها هم نوشته ام که ادامه این روند نه فقط خسارت به او و دولتش که به تلاطم انداختن حاکمیت است. او با علم به دشواری ها پا به این عرصه گذاشت و دستکم انتظار می رود وقتی نمی تواند کاری انجام بدهد دلایل «نمی توانند» یا نام آنها که «نمی گذارند» را روشن و صریح به مردمی که به او اعتماد کردند بگوید.

6 - ما مردمی به شدت مستعد «ناامید» شدن هستیم. به جای تلاش برای یافتن نشانه های «امید» تشنه بازنشر خبرهای بد هستیم. انگار از بد کردن حال هم انرژی می گیریم. انگار وقتی زهری توی وجودمان است باید مثل ویروس سرماخوردگی به کس دیگری منتقلش کنیم شاید حالمان بهتر شود! در چنین فضایی البته دلایل برای ناامیدی از روحانی کم نیست.

7-  مشابه این فضا را در ابتدای دهه 80 تجربه کرده ایم. آنها که اخبار را دنبال می کنند می دانند در آن فضا هم آنقدر دوستان و رای دهندگان به سیدمحمد خاتمی علیه اش حرف زدند و آیه یاس خواندند و بر طلب ناامیدی کوبیدند که تیرماه 1384 صندوق رای «محمود احمدی نژاد» زاد. احمدی نژاد پیروزی اش را نه مدیون حامیانش که مرهون قهرکنندگان با صندوق رای و منتقدان دولت اصلاحات بود. از تاریخ عبرت بگیریم.

8- راستش را بخواهید من هم از توجیه روحانی برای عدم معرفی وزیر زن به مجلس قانع نشدم، برخی وزرایش را دوست ندارم، در مورد سکوتش در خصوص تضییع حقوق برخی شهروندان معترضم اما اعتقاد دارم که من فقط یک «رای» داده ام و آن رای را نه به «حسن روحانی» بلکه به آمال، آرزوها و امیدهای «خودم» داده ام و تا آخرین لحظه، آخرین امید و آخرین ذره از آن دفاع می کنم همانطور که از رای های دیگرم دفاع می کنم.

9- آنها که در انتخابات شکست خوردند این روزها در تاریکی نشسته اند و به این ناامیدی ما می خندند و تشویق مان می کنند به اعلام ناامیدی بیشتر. در زمین تندروها بازی نکنیم. آنها می دانند در شرایط عادی مطلوبِ مردم نیستند به همین دلیل تمام توانشان را صرف "ناامیدکردن" مردم از روحانی و دولت می کنند. هر چه ناامیدتر، بهتر! طعمه تر!

 10- اینجا سوئیس نیست. ایران است.

از شکل گرفتن موج توابین خوشحالم چون اعتقاد دارم کشور را کسانی می سازند که برای آن می تلاش می کنند نه آنها که با یک غوره سردی شان می شود و با یک مویز گرمی شان. وقتی قادر نیستیم تنها شش ماه روی عقیده مان بایستیم، چطور انتظار داریم یک کشور ساخته شود؟

 می دانم به نظر «روشنفکرانه تر» است که سیگار ناامیدی روشن کنیم و بگوییم اصلاً هیچی درست نمی شه " تو این خراب شده!" می دانم خوشتان نمی آید اما حقیقت دارد که ژاپنی ها بعد از بمباران اتمی و آلمانی ها بعد از شکست خفت بار در جنگ جهانی دوم با قهر، ناامیدی، توبه کردن و «پُشت دستمو داغ کنم دیگه رای بدم» کشورشان را نساختند، ابرقدرت نشدند. ایستادند، تلاش کردند و پیروز شدند.

منبع: عصر ایران

«« بازگشت

تاریخ درج: 1396/09/21