امیر عبداللهیان و ناتوانی در روخوانی/ کار‌به‌دستان ایرانی و معضل «اینگیلیسی» ندانی


امیر عبداللهیان و ناتوانی در روخوانی/ کار‌به‌دستان ایرانی و معضل «اینگیلیسی» ندانی

ویدیویی که از عجز حسین امیر عبداللهیان وزیر امور خارجۀ ایران از روخوانی درست و بی‌غلط یک متن انگلیسی در جلسه شورای امنیت سازمان ملل در نیویورک حکایت می‌کند اسباب شرمندگی و شگفتی است و بیش از آن اصرار و اعتماد به نفس او مایۀ حیرت.

   این فیلم در شبکه‌های اجتماعی به شکل گسترده‌ای بازنشر شده و تأسف بیشتر هنگامی پدید می‌آید که با بیان بسیار رسای خانم سفیر عربستان سعودی مقایسه می‌شود.

 

 درست است که آن خانم دختر یک شاهزاده است و در آمریکا زندگی و تحصیلات عالیه داشته اما تسلط او بر زبان انگلیسی حین دفاع انسانی و جانانه و با ادبیات فاخر از فلسطینی‌های قربانی در غزه توجه‌برانگیز است و باید یادآور شد صرف زندگی در آمریکا و کانادا موجب آموختن زبان و ادبیات انگلیسی نمی‌شود کما این که برخی آقازاده‌های مقامات نوکیسه ما که در غرب رحل اقامت افکنده‌اند این گونه نیستند و پول اگر نباشد هیچ‌اند. (با پول هم البته هیچ‌اند!)

    قیاس دیگر با تسلط کامل وزیر خارجه قبلی ( جواد ظریف) است که نه تنها بر اصطلاحات سیاسی مسلط بود که بر تعابیر حقوقی و اکنون در دانشکده مطالعات دانشگاه تهران تدریس می‌کند (و تدریس آقای امیر عبداللهیان هم البته در این دانشکده در آینده با این روند بعید نیست! کما این که در برخی جاها یک جزوه را دانشجوی دکتری در دست گرفته از رو می‌خواند. ظاهرا در نزول کیفیت، عدالت، رعایت شده است)

  اما واقعا چرا سطح دانش و اطلاعات عمومی و در این مورد خاص دانش زبان انگلیسی برخی اعضای دولت ابراهیم رییسی این قدر نازل است؟ البته رضا مراد صحرایی که در وزارت آموزش و پرورش جای دکتر پرویز ناتل خانلری وزیر 60 سال قبل نشسته و معنی واژۀ دربی را در اولین مصاحبه در حیاط دولت نمی‌دانست دست‌کم می‌تواند بگوید دکتر خانلری و دکتر گنجی و دکتر شکوهی هم نمی‌دانستند! چون آن زمان این واژه اصلا رایج نبوده و فارسی هم نیست!  حسین امیر عبداللهیان اما نسبت به اسلاف خود در جمهوری اسلامی هم سطح زبان انگلیسی پایین‌تری دارد. 

  چرا اگر نه در اندازه ظریف و دکتر ابراهیم یزدی در ۴۵ سال قبل  با تسلط کامل که دیگران به قدر ضرورت می‌دانستند و اگر هم اوایل نمی‌دانستند اصرار نداشتند متن انگلیسی را با غلط از رو بخوانند. احتمالا یکی از دلایل انتخاب دکتر ولایتی به وزارت خارجه در سال ۶۰ همین بوده که پزشک اطفال و به تبع آن آشنا با زبان خارجی بوده است و قبل از او  در سال ۵۸ هم بنی‌صدر و قطب‌زاده به خاطر سال‌ها اقامت در فرانسه و این دومی  اریک رولو روزنامه‌نگار مشهور فرانسوی را با خود به نجف برد و همان مصاحبه سر و صدا کرد.

  همچنین این پرسش هم شکل می‌گیرد که چرا مقامات بالاتر برای آموزش زبان انگلیسی به مدیران تازه به میدان آمده خود فکری نمی‌کنند تا بعد از ۴۵ سال شاهد آبرو ریزی در این سطح نباشیم؟  مگر این همه بودجه و سهمیه و رانت و امکانات در اختیار ندارند؟ به جای این همه جلسه بی حاصل چرا چهار کلمه انگلیسی یاد نمی‌گیرند؟ سه احتمال را می‌توان طرح کرد:

 ۱. در دولت‌های اصول‌گرا و نواصول‌گرا این تصور شکل می‌گیرد که تنها دولت تغییر نکرده بلکه انقلاب شده است و انباشت تجربه صورت نمی‌پذیرد و مدام نیروی تازه تزریق می‌کنند و به زمین و زمان بدبین‌اند و جدیدی‌ها تا یاد بگیرند زمان می‌برد.

 ۲. چون معیار اصلی در اصول‌گرایی ایرانی ابراز وفاداری کامل است و به مدارک دانشگاهی بسنده می‌شود و مثل نقل و نبات هم به هم دکتر می‌گویند زبان انگلیسی آنان در عالم واقع محک نمی‌خورد. حال آن که به جد می‌توان گفت کسی که با یک زبان خارجی آشنا نیست استحقاق عنوان «دکتر» را ندارد. هر که باشد‍!

 ۳. آقای امیر عبداللهیان البته  تازه کار نیست و سابقه دستیاری و معاونت وزیر داشته ولی بیشتر روی زبان عربی خود کار کرده و درباره او این سوال وجود دارد وقتی نمی‌تواند چرا اصرار دارد متن انگلیسی را در جلسه‌ای با این اهمیت از رو بخواند؟ مگر مرحوم رجایی که در سال ۵۹ از روی متن فارسی خواند کسی متوجه نشد؟ از یک طرف دیگران را نفی می‌کنند و از سوی دیگر اصرار بر تقلید دارند. اردوغان هم تا چند سال قبل انگلیسی درست و حسابی بلد نبود ولی اصرار نداشت انگلیسی بخواند. البته هنوز رکورد با علی‌آبادی سرپرست وزارت نفت دولت احمدی‌نژاد است که روخوانی او در اوپک یک مضحکه تمام عیار بود و شاید هم خود احمدی‌نژاد در دانشگاه کلمبیا با آن وان دقیقه! (البته در ۱۰ سال بعد از ریاست جمهوری گویا وقت خود را صرف زبان‌آموزی کرده و هواداران با ذوق و شوق ویدیوی گفت‌و‌گوی او با وزیر محیط زیست گواتمالا را منتشر کرده‌اند که نشان می‌دهد از وان دقیقه فراتر رفته)

   این نکات تازه نیست و دانش نویسنده این سطور هم در این زمینه در حد اقتضائات مدارک دانشگاهی است اما وزیر خارجه نیست. وزیر داخله هم نیست! منتها تشخیص عجز جناب وزیر دولت آقای رییسی دانش ویژه نمی‌خواهد و نیاز به استعلام از زبان‌دانان ندارد!

   نکته اصلی مورد نظر این نوشته اما این است که اصول‌گرایی ایرانی برای آموزش زبان انگلیسی در انواع موسسات آموزشی که در اختیار دارند دچار پارداوکس جدی‌اند.

 زیرا از یک طرف نمی‌خواهند دانشجویان‌شان از فضای غیر ایدیولوژیک خارج شوند و  با زبان انگلیسی دریچه فرهنگ‌های دیگر به روی آنها گشوده شود و از جانب دیگر چون برای تصدی ۲۵۰۰۰ شغل مدیریتی در ایران آماده می‌شوند باید زبان هم بیاموزند منتها از این ۲۵ هزار شغل مدیریتی مگر چند فقره در معرض قضاوت در دنیاست؟

   پارادوکس یا تناقض این است که اگر زبان و ادبیات انگلیسی یا فرانسه یا حتی عربی غیر ایدیولوژیک بیاموزند از مطلق‌انگاری خارج می‌شوند و جهان را با تنوع و تکثر می‌بینند و این افراد تغییر یافته به کار کسانی نمی‌آید که نیروی تابع و مطیع می‌خواهند.

 محسن مخملباف هم قرار بود آن قدر در حوزه هنری فیلم ببیند تا بتواند جای کارگردانان غیر انقلابی را بگیرد اما آن قدر فیلم دید که شبیه همان‌ها شد و حتی فاصله‌دارتر! مشکل اینجاست که آشنایی با زبان و ادبیات و هنر دیگران نسبی‌نگری می‌آموزد و با خود‌برتر‌بینی سازگار نیست!

   دقت می‌فرمایید؟ نه که نتوانند زبان یاد بدهند یا یادگیری آن استعداد خیلی خاصی بطلبد. مشکل جای دیگری است. این است که آموزش و یادگیری زبان فقط زبان نیست. فرهنگ و ادبیات هم با آن منتقل می‌شود و اشکال کار در اینجاست! دوست ندارند چشم و گوش‌ها باز شود. چون زبان فقظ زبان نیست. نگاه کنید نوع پوشش و شکل و شمایل زبان‌آموزان و مدرسان زبان با دیگران تفاوت دارد. این گزاره البته صد‌در‌صدی نیست. چون شنیده‌ام در موسسه آقای مصباح مرحوم هم روی آموزش زبان اصرار دارند وشاید در آینده یک غیر غرب‌گرا‌ی زبان‌دان هم پیدا کنند.

 این عبارت اردشیر پشنگ را حیف است از صفحه شخصی او نقل نکنم:

     اصرار و اعتماد به نفس آقای امیر عبداللهیان برای روخوانی متن بیانیه‌ها به دو زبان انگلیسی و عربی با این کیفیت از دانش زبانی به رغم انتقادات بسیار از نظر پرستیژی تاسف‌انگیز، از منظر روان‌شناسی شگفت‌انگیز ولی به عنوان یک زبان‌آموز تحسین برانگیز است.

   او در اولین سفر دیپلماتیک به بغداد به جای این که کنار همتایان خود بایستد اصرار داشت جلوتر بیاید و به خاطر اعتراض میزبان حاشیه ایجاد شد ولی در بازگشت گفت: در نقطه‌ای ایستادم که جایگاه واقعی جمهوری اسلامی بود.  اکنون می‌وان پرسید آیا آین جور روخوانی با جایگاه واقعی جمهوری اسلامی متناسب است؟

   شاید چاره کار این باشد که یک لژیونر فوتبال را با خود ببرند. البته بعد جام ملت‌ها. چون بازیکنان شاغل در لیگ‌های خارج از سیاست سر در نمی‌آورند و در عین حال انگلیسی بلدند! «اینگیلیسی» البته!

منبع: عصر ایران

«« بازگشت

تاریخ درج: 1402/11/07